پست ثابت
بدون عنوان
بدون شرح
به زودی
سلام به زودی با کلی مطلب و عکس برمیگردیم. ...
نویسنده :
بابای نگین
12:22
تولد نگین جون
ديروز يعني 22/03/1391 تولد نگين جون و همچنين يكسالگي وبلاگش بود . ...
نویسنده :
بابای نگین
8:38
چندتا عکس از نگین جون
*** اصولا توي خونه ما چيزي تحت عنوان ميز تحرير يا ميز كامپيوتر يا اصلا ميز پيدا نميشه كه نگين خانوم بخواد اونجا تكاليفشو انجام بده و بايد روي تخت باشه ! درثاني طبق فرموده ايشون مرغ عشقها بايستي هفته ايي 2بار و طبق تحقيقات جامع ايشون توي اتاق ول باشن و سوما اينكه برف بازي قبل از خواب باعث خوابي راحت ميشه . اينها تئوري هايي هستند كه توسط نگین خانوم به اثبات رسيده و من بايد بهشون احترام بذارم . ...
نویسنده :
بابای نگین
15:44
نوروز91
قرار بر اين بود كه طبق هماهنگي كه با باباي امير مسعود جون به عمل آورده بوديم روز 29 اسفند ماه از همدان حركت كنيم به طرف شيراز و اول فروردين و سال تحويل شيراز باشيم .اما به دليل حجم زياد كاريم من مجبور بودم روز 29 اسفند تا ساعت 5 عصر هم سركار باشم . و فرداش يعني اول فروردين راه بيافتيم . از محل كار كه در اومدم اول به سرويس ماشين رسيدم و بعدش كارواش و يه كم خريد براي طول مسافرت چون قرار شد صبح راه بيافتيم. تا دير وقت مشغول جمع و جور كردن وسايل بوديم. و ساعت شش و چهل دقيقه صبح راه افتاديم . سال تحويل عوارضي اتوبان ساوه به سلفچگان بوديم و دقايقي براي تحويل سال و استراحت و صرف صبحانه ايستاديم . و مجددا راه افتاديم رف...
نویسنده :
بابای نگین
12:08
نوروز91
قرار بر اين بود كه طبق هماهنگي كه با باباي امير مسعود جون به عمل آورده بوديم روز 29 اسفند ماه از همدان حركت كنيم به طرف شيراز و اول فروردين و سال تحويل شيراز باشيم .اما به دليل حجم زياد كاريم من مجبور بودم روز 29 اسفند تا ساعت 5 عصر هم سركار باشم . و فرداش يعني اول فروردين راه بيافتيم . از محل كار كه در اومدم اول به سرويس ماشين رسيدم و بعدش كارواش و يه كم خريد براي طول مسافرت چون قرار شد صبح راه بيافتيم. تا دير وقت مشغول جمع و جور كردن وسايل بوديم. و ساعت شش و چهل دقيقه صبح راه افتاديم . سال تحويل عوارضي اتوبان ساوه به سلفچگان بوديم و دقايقي براي تحويل سال و استراحت و صرف صبحانه ايستاديم . و مجددا راه افتاديم رف...
نویسنده :
بابای نگین
12:07
ياد باد آن روزگاران ياد باد - یادی از دوران کودکی مان
در ادامه مطلب میتونیم یادی از دوران کودکی خودمون بکنیم . واقعا چه دوران خوب و دوست داشتنی بودند.یادش بخیر . سلام به دوستان خوبم دورانی که خاطرات کودکی ، خاطرات دوران مدرسه ، بازی های اون دوران با اون امکانات کم و جمعیت زیاد هم سن و سال خودمون برای ما خیلی دوست داشتنی بود فکر نمیکنم بچه های این زمانه با این امکانات رفاهی ، لذتی که ما توی بچگیمون میبردیم رو تجربه کرده باشن ، همیشه خاطرات دوران کودکی برام جالب بود ، خاطراتی که برای همه مشترک بود و همیشه با اون ها سروکله میزدیم ، یادش بخیر ، واقعا خوش بودیم . . . شما یادتون نمیاد ! شما یادتون نمیاد ، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت...
نویسنده :
بابای نگین
14:17