نگين نگين ، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

نگین

چندتا عکس از نگین جون

*** اصولا توي خونه ما چيزي تحت عنوان ميز تحرير يا ميز كامپيوتر يا اصلا ميز پيدا نميشه كه نگين خانوم بخواد اونجا تكاليفشو انجام بده و بايد روي تخت باشه ! درثاني طبق فرموده ايشون مرغ عشقها بايستي هفته ايي 2بار و طبق تحقيقات جامع ايشون توي اتاق ول باشن و سوما اينكه برف بازي قبل از خواب باعث خوابي راحت ميشه . اينها تئوري هايي هستند كه توسط نگین خانوم  به اثبات رسيده و من بايد بهشون احترام بذارم . ...
30 ارديبهشت 1391

نوروز91

قرار بر اين بود كه طبق هماهنگي كه با باباي امير مسعود جون به عمل آورده  بوديم  روز 29 اسفند ماه از همدان حركت كنيم به طرف شيراز و اول فروردين و سال تحويل شيراز باشيم .اما به دليل حجم زياد كاريم من مجبور بودم روز 29 اسفند تا ساعت 5 عصر هم سركار باشم . و فرداش يعني اول فروردين راه بيافتيم . از محل كار كه  در اومدم اول به سرويس ماشين رسيدم و بعدش كارواش و يه كم خريد براي طول مسافرت چون قرار شد صبح راه بيافتيم. تا دير وقت مشغول جمع و جور كردن وسايل بوديم. و ساعت شش و چهل دقيقه صبح راه افتاديم . سال تحويل عوارضي  اتوبان ساوه به سلفچگان بوديم و دقايقي براي تحويل سال و استراحت  و صرف صبحانه ايستاديم . و مجددا راه افتاديم رف...
18 ارديبهشت 1391

نوروز91

قرار بر اين بود كه طبق هماهنگي كه با باباي امير مسعود جون به عمل آورده  بوديم  روز 29 اسفند ماه از همدان حركت كنيم به طرف شيراز و اول فروردين و سال تحويل شيراز باشيم .اما به دليل حجم زياد كاريم من مجبور بودم روز 29 اسفند تا ساعت 5 عصر هم سركار باشم . و فرداش يعني اول فروردين راه بيافتيم . از محل كار كه  در اومدم اول به سرويس ماشين رسيدم و بعدش كارواش و يه كم خريد براي طول مسافرت چون قرار شد صبح راه بيافتيم. تا دير وقت مشغول جمع و جور كردن وسايل بوديم. و ساعت شش و چهل دقيقه صبح راه افتاديم . سال تحويل عوارضي  اتوبان ساوه به سلفچگان بوديم و دقايقي براي تحويل سال و استراحت  و صرف صبحانه ايستاديم . و مجددا راه افتاديم رف...
18 ارديبهشت 1391

ياد باد آن روزگاران ياد باد - یادی از دوران کودکی مان

در ادامه مطلب میتونیم یادی از دوران کودکی خودمون بکنیم . واقعا چه دوران خوب و دوست داشتنی بودند.یادش بخیر .   سلام به دوستان خوبم دورانی که خاطرات کودکی ، خاطرات دوران مدرسه ، بازی های اون دوران با اون امکانات کم و جمعیت زیاد هم سن و سال خودمون برای ما خیلی دوست داشتنی بود فکر نمیکنم بچه های این زمانه با این امکانات رفاهی ، لذتی که ما توی بچگیمون میبردیم رو تجربه کرده باشن ، همیشه خاطرات دوران کودکی برام جالب بود ، خاطراتی که برای همه مشترک بود و همیشه با اون ها سروکله میزدیم ، یادش بخیر ، واقعا خوش بودیم . . . شما یادتون نمیاد ! شما یادتون نمیاد ، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت...
16 ارديبهشت 1391

دل نوشته هاي بابا براي دخترم نگين - 5

قصه   "یکی بود و یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود روزی بود و روزگاری  همه خوش و خرم بودند خوبی خوب بود و بدی بد..." آری نازنینم اینها را همیشه در قصه ها می خوانی می خوانی و می آموزی تا قدم در دنیای واقعیت ها بگذاری... اما افسوس افسوس که روزگار واقعی ما هرروز از قصه ها فاصله می گیرد بیشتر و بیشتر... طوری که دیگر می شود غصه   و نه قصه ! ... در قصه ها از درستی و پاکی می گوییم به به ها سر می دهیم و درستکاران را قهرمان می بینیم اما در واقعیت ها پاکان و درستان را  بازنده و گوشه نشین می یابیم و چا...
16 ارديبهشت 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نگین می باشد